برچسب : وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 271 تاريخ : جمعه 30 تير 1391 ساعت: 4:58
همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !
اما هـیـچ چـیـز بـدون تــو تـمام نمـی شـود…
حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...
برچسب : همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !,اما هـیـچ چـیـز بـدون تــو تـمام نمـی شـود…, حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 296 تاريخ : جمعه 30 تير 1391 ساعت: 4:48
دوستت می دارم
زیرا که ناگزیرم از دوست داشتن ات ،
دوستت می دارم
زیرا که جز این نتوانم ،
دوستت می دارم
به حکم تقدیر آسمانی ،
دوستت می دارم
در مداری جادویی .
دوستت می دارم
چون سرخگلی که بوته اش را
دوستت می دارم
چون خورشید که پرتوش را .
دوستت می دارم
زیرا که تویی نسیم حیاتم
دوستت می دارم
زیرا که هستی ام در گرو دوست داشتن توست
برچسب : دوستت می دارم, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 230 تاريخ : يکشنبه 25 تير 1391 ساعت: 20:42
برچسب : وقتی تنها با تو بودن واسه من زندگیه, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 2002 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:34
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند
کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند
در سایه های شب تو را تنها نوشتند
سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند
احساس پاکت را همه تکفیر کردند
محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند
هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند
در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند
زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد
مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...برچسب : در سایه های شب تو را تنها نوشتند, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 233 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:33
تو از احساس من دوری واسم تنهایی عادت شد
شکستی قلبمو آخر خیالت حالا راحت شد
ندونستی دوست دارم
نفهمیدی تورو میخوام
تو تنها آرزوم بودی
گذاشتی رفتی من تنهام
ببین هیچ انتظاری نیست
نشد که تو دلت جاشم
ولی باور بکن نازم که من محتاج محتاجم
برچسب : تو از احساس من دوری, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 292 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:31
یادت هست روزی را که من با کوله باری از حقیقت آمدم سویت
به من گفتی دلت از دردهای کهنه لبریز است
و من گشتم پرستار دل تنگت
و یادت هست چندی بعد می گفتی
تو را دیگر نمی خواهم
تو هرگز اشکهایم را نمی دیدی
به قلب ساده و بی کینه و پاکم چه بی رحمانه خندیدی
برو با هرکه می خواهی،بخوان با هرکه می مانی
ولی نفرین من روزی تو را چون قاصدک بر باد خواهد داد
تو را هرگز نمی بخشم...برچسب : یادت هست, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 193 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:29
مادرم میگفت :
عاشقی یک شب است
و
پشیمانی هزار شب است
پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام
دکتر شریعتی
برچسب : پشیمانم, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 215 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:27
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
برچسب : یادمان باشد, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 272 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:25
یه حرفایی همیشه هست
که از عمق نگاه پیداست
از اون حرفای تلخی که
مثه شعر فروغ زیباست
از اون حرفها که یک عمر
به گوش ما شده ممنوع
از اون حرفهای بی پرده
شبیه شعری از شاملو
از اون حرفها که میترسیم
از اون حرفها که باید زد
از اون درد دلای خوب
از اون حرفهای خیلی بد
نگفتی و نمیگم ها
حقیقت های پنهانی
از اون حرفها که میدونم
از اون حرفها که میدونی
به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم
تو این خونه نمیمونم
یه حرفهایی همیشه هست
که از درد توی سینه ست
مثل رپ خونی شاهین
پر از عشق پر از کینه ست
پر از نا گفته هایی که
خیال کردیم یکی دیگه
دلش طاقت نمیاره
همه حرفامون و میگه
میگه میگه . . .
به زیر سقف این خونه منم مثل تو مهمونم
منم مثل تو میدونم
تو این خونه نمیمونم
نگفتی و نمیگم ها حقیقت های پنهونی
از اون حرفها که میدونم از اون حرفا که میدونی
برچسب : منم مثل تو میدونم, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 202 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:17
شبی آرام بود و من
چون همیشه غرق رویایتبرچسب : من امشب انتظار بودنت را می کشم, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 234 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:15
گذشت لحظه های با تو بودن
و در پاییز عشقمان
تامی از دوست داشتن باقی نماند
چقدر زودگذر بود قصه من و تو
و در آنروز که دست بی رحم تقدیر
درو کرد گندمزار دلهایمان را
و تهی شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده های غمگین
در آن کویر آرزو
شاعری دل شکسته و تنها
می نوشت شعری به یاد با هم بودن ها
شعری برای خشکیدن گلهای عشق در مزرعه دوست داشتنها
قطره اشکی به یاد همه خاطره ها
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...برچسب : دوست داشتنها, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 182 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:15
من به تو هیچ نیازی ندارم.
نه قبلا ... نه حالا ... نه هیچ وقت دیگری
تو هم به من نیاز نداری.
نه قبلا ... نه حالا ... نه هیچ وقت دیگری
ما
- من و تو -
به هم اشتیاق داریم ...
تنها همین
و چه
اشتیاق با شکوهی !
برچسب : تنها همین, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 207 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:14
چیزی نگو!
بگذار سکوت هم در سکوت خود بمیرد!
بگذار سکوت هم عاقبت از سکوت خود به ناله درآید!
چیزی نگو!
بگذار زمان خود بگوید
چشم انتظار
همچنان در کنار جاده نشسته ام
با یک دسته گل پژمرده چشم هایم را به پیچ جاده دوخته ام
چند روز منتظر بودم تا روز موعود فرا رسید
امروز صدای قدم هایت را می شنوم
دستم گرمی نفست را احساس می کند
در دل خدا خدا می کنم که بیایی
اما اگر آمدی دسته گلم را از من بگیر
همه یادگاری را روی اشیائی می نویسند
اما من یادگاری را روی قلبم نوشتم
و روی چشمانم تاریخ زدم.
برچسب : چیزی نگو!, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 208 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:13
غریب است دوست داشتن
و
عجیب تر از آن است دوست داشته شدن
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد
و
نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر
ما سرخوشتر
هر چه او دل نازکتر
ما بی رحم تر
تقصیر از ما نیست
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه
اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...برچسب : تقصیر از ما نیست, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 205 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:12
می ترسم از نبودنت...
و از بودنت بیشتر!!!
نداشتن تو ویرانم می کند...
و داشتنت متوقفم!!!
وقتی نیستی کسی را نمی خواهم.
و وقتی هستی،تو را می خواهم.
رنگهایم بی تو سیاه است،و در کنارت خاکستری ام.
خداحافظی ات به جنونم می کشاند
و سلامت به پریشانیم!
بی تو دلتنگم و با تو بی قرار....
بی تو خسته ام و با تو در فرار...
در خیال من بمان
از کنار من برو
من خو گرفته ام به نبودنت...
فراموش نکرده ام تو را ، ولی
فراموش شده ام
به گمانم...!
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...برچسب : می ترسم از نبودنت, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 190 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:11
قورت می دهم
همه دلتنگیهایم را
برچسب : قورت می دهم, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 176 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:11
داشتم فکر می کردم به ماندن و رفتنت، نفهمیدم چه شد ... دیدم رفته ای! بعد یک دفعه دلم خواست همه ی باورهای تلخم را بریزم دور؛
"عشق در نرسیدن است. با وصل، عشق می میرد."
نفرین به باورهایم!
بعد یک دفعه دلم خواست همه ی فاصله ها را پاک کنم؛
"همیشه فاصله ای هست"
نفرین به فاصله!
بعد نگاه کردم، دیدم چه تنها شده ام. دیدم چه قدر دلم هوایت را کرده است...
برچسب : "همیشه فاصله ای هست", نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 203 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:08
قصه من و تو از آنجایی آغاز شد که عکس مهتاب در حوضچه خانه قلبم افتاد...
قصه من و تو از آنجایی آغاز شد که شاعری چکاوک وار از چکاوک خواند...
قصه من و تو از یک سروده عاشقانه آغاز شد...
قصه من و تو آغازش در دفتر آرزوها بود و داستانش در دفتر لیلی و مجنون سروده شد...
قصه من و تو از آن کوچه پر خاطره آغاز شد و اینک با قصه دوری در حال نوشته شدن است...
قصه من و تو آغازی احساسی داشت، اما ادامه آن یک داستان عاشقانه و واقعی شد...
تو آمدی در خوابم، نشستی در سرزمین رویایم و آن احساس پاک وآن صدای مهربانت را به من هدیه دادی...
چه زیبا پر گشودیم به سوی سرزمین رویاها، چه زیبا بر روی ماه نشستی و من نیز ماه را به آرامی حرکت می دادم...
قصه من و تو قصه زیباترین عشق دنیاست...
قصه من و تو قصه یک سرزمین بی انتهاست...
قصه من و تو قصه یک رویای بیدار شدنی است...
قصه من و تو قصه شمع خاموش نشدنی است...
قصه من و تو قصه مهتاب و ستاره است.......
گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه...برچسب : قصه من و تو, نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 201 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:07
عشقبازی به همین آسانی است ...
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار همواره باران با دشت
برف با قله کوه
رود با ریشه بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه ای با آهو
برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبعیت با ما
عشق بازی به همین آسانی است ...
شاعری با کلماتی شیرین
دست آرام ونوازش بخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
عشق بازی به همین آسانی است ...
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حراج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند
عشق بازی به همین آسانی است ...
به همین آسانی ...
برچسب : عشق بازی به همین آسانی است ,به همین آسانی , نویسنده : پرنده مهاجر mantolove1385 بازدید : 181 تاريخ : جمعه 23 تير 1391 ساعت: 22:01